سلام بانوی زیبایم سلام خانم خوبم شب بخیر عزیزم فدای چشمای نازت همه زندگی عاشقت فدای ناز نگاهت همه جوانی من کاش پیشت بودم تا روزی هزار بار میگفت نازنینم و اگر یک مرتبه صدایم میکردی هزار مرتبه میگفتم جانم ، حیف که قسمتم نشد حتی گرفتن دستای مهربونت ارزوی شد بر دلم که یکبار بتونم بهت بگم چقدر عاشقتم ، میدونم واسه سن ما شاید خنده دار باشه این حرف ها عزیزم اما چه کنم منکه جوانی نکردم خانم رویاهام ،نازنینم دیگه دلم توی ان اداره نیست و فقط صبح میرم کارت میزنم و دیگه نمیتونم بمانم کار بازنشستگی هم احتمالا تا بعد از عید طول بکشه خانمم رفتی راحت شدی از ان محیط پر از دروغ نیرنگ من خیلی خسته ام خیلی باور کن ، کاش روزی میشکست همه قوانین دنیا و افتاب از مغرب طلوع میکرد توی یک صبحی که دلم اشوب است تو در میزدی به دیدنم میام گل من خیلی دلم بیقرار است،خوش بخواب مهربونم منکه شب روزم فرقی نداره عکس صورت از همه دنیا زیباترت کنارم است تمام شب ها تا صبح در اغوشم است اصلا بدون اون تنهایی میترسم من با خیالت زندگی کردم من با خیالت تمام لحظات را از سر گذراندم تا رسیدم به اینجا تمام روز زیر لب با تو نجوا میکنم تا برسه لحظه ازادیم از این محبس تن و ازاد بشم برم جایی که صبحش با خنده های تو و شب هایش در سیاهی موهای تو غرق شه خوش بخواب نازنینم یک مرد حتی برای دیدنت در خواب هم بیقراره کاش بخوابم بیای نازم کاش بدونی چقدر تنهایم ،دوستت دارم ندا خانم ، مرد تنهای تو داود.
1:00 بامداد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر