جمعه، آذر ۱۶

خزان جدایی

سلام نازنینم سلام ای دخترپاییز سلام ای عشق زیبایی که این ماه ماه زیبای میلادت استو این ماه تنها ماهیست که برای عاشقت حرمت داره ویک سال را میشمارد تا از راه برسه روز میلادت تا بدنیا تبریک بگه ای کاش تو اجازه میدادی به حرمت روز میلادت حتی سالی یک روز به عاشقت فرصت میدادی با تو حرف بزنه ای کاش سالی یکبار به حرمت این روز با عاشقت مهربان بودی از ۳۶۵ روز یک روز با عاشقت حرف میزدی ای کاش یک روز اجازه میدادی قوانین ضایع دنیارا میشکستی با کسی که دیوانه محراب چشمات است هم کلام میشدی عشق که حرمت نداشت پیش تو ای کاش به حرمت روز میلادت اجازه میدادی بشکند بغضی را که یک سال در گلو انباشته نازنینم پری زیبایم که مرا میبینی روی از من نهان میکنی کاش میدانستی معنای پر مهر زندگی یک مردی ای کاش ای کاش میشد بال داشتم پر میکشیدم از دنیایی که قوانینش حرمتشان از عشق بالاتره از عشق که دلیل آفرینش اصل انسان است و میگویند تنها دلیل آفرینش این عالم بی منتهاست اما چه غریبست .شب خوشی را برایت ارزومند عزیز تر از جانم.مرد تنهای تو داود

هیچ نظری موجود نیست: