وقتی که از تو دورم انگار همه دنیا غریبگی با من میکنند و هیچ اشنایی نمیابم در این گورستان خلوت ارزوهایم.نمیدانی وقتی واسه یک نفر محبوبش تنها دلخوشیش باشه بدان که هجران یگانه دلیل بودنش با او و زندگی و جوانیش چه میکنه.وقتی با هزار دلخوشی واسه تنها دلخوشی زندگیم که همانادیدار گل روی ماهتابم است.میام به اون سازمان بعد از ساعتی انتظارقامت نازنینت از دور پیدا میشه دل میخواد بیام به استقبالت بهت بگم نازنینم چقدر عزیزی بهت بگم گل من نمیدانی نبودت با من جوانیم چه کرده دلم میخواد بهت بگم ارزوم است وصال تو عزیزم بهت بگم ببیم گلم تنها موندم چندین سال را واسه حفظ حرمت وجود نازنینت دل به کسی ندادم تا دلی را که به نام تو کردم تا ابد به نام نامدار دلدارم بمانددلم میخواد بهت بگم عزیزم ببین عاشقت تن به دست ی نسپرده واسه حرمت عشق نازنینت واسه اینکه یه روز اگر بهت رسیدم بگم نازنینم واسه دستای پاکت این تن را پاک نگه داشتم بعد زل بزنم توی اون چشمات همه حرفایی را که سالها بر دل مانده را با نگاه به دلدارم بگم چه شیرین است حتی فکر وصال تو چقدر شیرین برای عاشقت حتی فکر کردن به تو به تویی که میداند حتی لحظه ای به او نمیاندیشی.افسوس که رویاست و باز رویاست و باز هم رویای تو زیباست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر