(( به نام
خدا ))
{ السلام علیک یا قبلهء عالم قمر بی همتای بنی هاشم }
به بهانهء
روز میلاد تو تنها
روز قشنگ عمر من
بیست
چهار آذر
یادت میاد گل پر از عطر بهارم همیشه میگفتم سیصدشصد چهار روز
را میشمارم تا برسه روز بعدش که انگار تنها روز زیبای عمر سی هفت
ساله این عاشق است
.آره بازم منم عاشقترین سایه دنیا
بی دل ترین سایه عالم.آره بازم منم که روز میلاد تو را به تمام
دنیا تبریک میگم اما
نمیتونم به تو تبریک بگم به تو که تنها
مالک
لحظه های تنهایی منی ،برای تو نازنینم که این همه سال نوشتم در
صورتی که می دونستم تو هیچ
وقت گذرت به این دل نوشته ها نمی افتدد
آخه تو که هیچ وقت نه در دنیایی واقعی نه در میان این دنیای مجازی
سرچ نمی کنی غربت دل
سایه را ../امّا باز نوشتم و نوشتم
یکسال
دو سال و حالا یازده سال
.از اون روزهای طلایی می گذرهحالا
سایه تو دیگه پیر شده پیر
عشق تو حالا دیگه سی پنج خزان را شمرده ام
تا برسه یک هم چون
ماهی و چون بیس چهار آذر روز مبارک میلاد تو.
گل من به عشقم قسم هیچی در دنیا سختر از این نیست عاشق کسی باشی
که میدونی هیچ وقت به وصلش نمی رسی دل به عشق کسی داده باشی که حتّی
جواب سلامت را نمیده ،بیقرار عشقی باشی که هیچ وقت دلش واسه تو
تو نتپیده .آه خدایا چه کردم
میخواستم تبریک بگم نه قصه ء قصه ها
مرا ببخش گل من روز میلادت مبارک به عاشقت مبارک به دنیا مبارک
گل من تا بیاد اون روز
زیبا از حالا واسه بیست چهار م بیاد م
می شمارم مثل این همه
سالها
کوچیکت: عاشقترین سایه عالم
.ده/نه/نودیک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر