یکشنبه، اسفند ۱۵

يك بهار ديگر بي تودر راه من است بهاري كه شاخسار زندگيم سالهاست بدان تازه نمي گيك بهار ديگر بي تودر راه من است بهاري كه شاخسار زندگيم سالهاست بدان تازه نمي گرددردد

(به نام انكه جانم بخشيد به سنگ عشق جلا داد دل سياه از گناهم را)
سلام خدمت آنكه جانانه جانم شد.باز هم سلام از تنهاترين عاشق دنيا به تو كه همه صبر و قرار اين دل شيدايي.
سلامي به رنگ عشق و به زلالي قطره شبنم صبح .سلام به تو كه لبخند زيباي پروردگارمي.سلام محبوب زيبايم .از ظهر گذشته و من دز داخل قسمت توي تبعيد بي نشاني ها دارم براي تو  كه بانوي تمام خوبي هايي .مي دانم الان شما هم در حال صرف نهار حتما" در جمع دوستاني .دوباره بهار در راه و مردم مست از هواي عيد و عيدانه اند .امّا براي عروس 
چلّه نشين دردها چه بهاري چه سروري؛؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شب شيدا
هر شب كنار عكس تو شمعي محيا ميكنم            با اشك و آه خون دل شب را مصفّا ميكنم
هر شب بياد چشم تو گريان كنم چشمان خوويش       شايد بدينسان عشق را من با تو معنا ميكنم 
ديريست در چشمان من جاي تو خالي مانده است      رفتي همه آرامشم " با غم مدارا مي كنم
ديريست خواب و چشم من بيگانه با هم گشته اند         گويي كه هر شب تا سحر تكرار نامت ميكنم

                    تقديم به صاحب زيباترين چشمان عالم
                                  سايه .مشرقي.هموني كه مي دونه تا زنده است تو سسراغش نمي گيري
                            مرگ چقدر زيباست در چشمان منوقتي.......






























 

هیچ نظری موجود نیست: