خاتون گل
دوش آمدی خاتون گل خوابم ز عطرت جان گرفت
رویائی سرد و تیره ام از روی تو رنگی گرفت
صبر و قرار دل شدی وانگه ز یادم برده ای
آخر تو ای سرو روان یک دم به یادم بوده ای
یک دم به یاد عاشقی که دل از او ربوده ای
آرام جانش گشتی و راحت ز جانش برده ای
سایه مشرقی(هجده/دو/هشتادنه)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر