دوشنبه، آبان ۳

دل نبشته ای برای تو که همیشه در سفری

سلام خاتون قلبم
این روزها سنگین ترین روزهای عمر من است ،حدود یکسال منتظر چنین روزی بودم روزی که شما تشریف می آوردید
اما قسمتم نشد به دیدار حالا که شما آمدی عذر مرا خواستند .روزهای تلخی در پیش رو دارم اما اگر روزی بخت با من یار شد و این خطوط تشرف زیارت چشمان شما را یافتند دلم می خواد بدونی وقتی دیو تنهایی به زندگیم تنوره می کشید و غریو شادی دشمنان از این درهم شکستنم به گوش میرسید در تنها ترین وقت زندگیم به عشق تو وفادار بودم حتی یک دم هم از این نه سال عاشقی یک طرفه پشیمان و نادم نشدم دستم تهی بود از مال دنیا جوانیم تنها داشته ام بود که به رسم وفا به پای عشق ناب تو گذاشتم امیدوارم بپذیری هیچ نمی دونم در روزهای آینده چه پیش می آید آمّا شغلم تنها تکیه گاه من بود که آن را هم 
دارن از من می گیرند به جرم سرودن یک شعر که در انتقاد به اعمال رئیس بود غمی نیست ،خیلی وقته که تسلیم روزگار  شده ام فقط غم دوری از تو نازنینم است که مهمان همیشه این قلب تنهاست،گلم هر اتفاقی که واسه من افتاد بدون تو یگانه بانوی دلم بودی و خواهی ماند.خیلی دوستت دارم با وجود آنکه می دانم تو هیچ روز بدیدارم نخواهی آمد امّا همچنان منتظر می مانم تا دنیایی دیگر و تقدیری دوباره.آرزویم سربلندی و سر افرازی شماست .
با تقدیم احترامات فائقه      ســــــایه مشرقی  یک/هشت/هشتادنه

هیچ نظری موجود نیست: