دیوان گـــــــــــــــل حـــــــــــــــسرت
دیوان گل حسرت مجموع شعر سایه ( داود شیروانی ) تقدیم به لبخند زیبای پروردگارم
جمعه، تیر ۱۳
شعر گلایه از خدا(دفتر شعر خزان عمر)
چهارشنبه، فروردین ۱۳
تنهایی دلگیر غروب سیزده بدر
پنجشنبه، اسفند ۳۰
عرض تبریک به مناسبت سال نو
یکشنبه، بهمن ۷
شعر محبوب گران ناز (دیوان گل حسرت)
محبوب گران ناز
نازم به توای ناز
که تو ناز زمینی
سازم به غمت ای بت تن ناز
که تو نازترینی
گر فتادم ز دو چشمت گله ای
نیست
پادشاهی ز رعیت خبرت نیست
ای گران ناز ز چه بحر تو عاشق
نشوم
ز چه از بحر نگاه تو شقایق
نشوم
مگر از دولت عشق تو نشد حاصل
من
که گدای مهر جز تو نشوم
ای گران ناز ز چه
بحر تو عاشق نشوم ؟
پیشکش به نگاه ناز محبوبم ندا
خانم
چهارشنبه، بهمن ۳
شعر هوای گریه
(( هوای گریه
))
سنگ صبورم امشب
هوای گریه دارم
در این
شب غمزده یکّه
و بیقرارم
نیستی و جای
خالیت شده بلای
جونم
چیزی نمونده
باقی جز آه بی
امونم
تو رفتی و یکبار
هم یادی ز من نکردی
یادی از
این عاشق بی
همنوا نکردی
ندیدی و گذشتی از این
همه اشتیاق
مسافرم سفر
خوش ،گرچه وفا
نکردی
تو رفتی و ندیدی
من از دنیا
گذشتم
به کنج
عذّلت غم غریبانه
نشستم
نشستم تا بدونی
دیوونهء نگاهتم
بعد از
تو درب دل
را به روی
دنیا بستم
نشستم با خیالت
تک و تنها بمونم
یک عمر
آوازه خونه ناز چشمات
بمونم
مرا ببخش نازنین اگر که
بی اجازه
عاشق شیدای
اون نگاه نازت
شدم
اگر که بی اذن
اون نگاه پاک
و معصوم
دیوانه گرد
شهر غریب چشمات
شدم
مرا ببخش اگر
که دیوانگی کارم
شد
دوست داشتن
تو تنها دلیل
بودنم شد
مرا ببخش که عشقم باعث
آزارت شد
یا شاید این
بهانه برای رفتنت شد
مرا ببخش و
بگذر پایان قصّه اینه
پایان هر روز
خوش شبی سرد
و غمگینه
ببخش و بگذر از من رسم زمونه
اینه
تقصیر از کسی نیست
،کار دنیا همینه
تقدیم به لبخند زیبای
پروردگارم
چهارشنبه، مرداد ۲۴
درد دل یک عاشق بعد از فراق پانزده ساله
پنجشنبه، اردیبهشت ۶
تقدیم شعر ناخدای خسته
شعر ناخدای خسته
که دنیا بی نگاهت سرد و تاره
لالا لالا ، بخواب ای نور دیده
که چشمم چون تو زیبایی ندیده
لالا ،میگم برات تا خوش بخوابی
تو ای ماه فروزان خوش بتابی
لالا،میگم برات از من تو دوری
تو زیباتر ز هر الماس نوری
اگر چه رفتی و دادی به بادم
اگر چه نازنین بردی ز یادم
بدان اینجا یه مرد تنها نشسته
به پای عهد و پیمانی شکسته
یه مردی که یه روز مرد سفر بود
یه دریا دل حریف صد خطر بود
حالا یک ناخدای پیر خسته
چونان یک کشتی بر گل نشسته
حالا هر شب برات لالایی میگم
از عشق و از غم تنهایی میگم
لالا میگم برات تا خوش بخوابی
تو ای ماه فروزان خوش بتابی
لالا لالا لالا لالا لالایی
گل نیلوفرین من لالایی