Translate

چهارشنبه، بهمن ۵

سلام ای ماه زیبایم

سلام از عاشقی غمگین به تو ارام شبهایم .سلام بانوی زیبای من .سلام از من عاشقی که بیست سال پیش دل بر تو بست و تو نماندی رفتی اما من اینجا چشم در راهم .سلام ندای خانم عزیز زیبایم باز هم منم همان عاشق که بیست سال بر عشق خود وفادارم باز هم منم همان که برای شنیدن کلامی از تو همه نیش ودکنایه ها را به جان میخرید همان که وقتی میخواست گوشی را بردارد و شماره شما را بگیرد ساعتها بدنبال بهانه میگشت تا بلکه به بهانه ای لحظه ای با تو هم کلام شود همان که در نزد توهمیشه شرمنده بود که نه حرفم برای تو شیرین بود نه خبرهایم به روز یادم میاد وقتی میخواستم گوشی را بردارم تمام تنم اتش میگرفت که چطور سلام سرد تو را به جان بخرم همان که از ساعت اول اشنایی همیشه کابوسش خداحافظی تو بود ندای من خیلی غریبم غربتی که همان روزهای چهارشنبه که قرار بود دو روز از شما دور باشم دلم را در خود میفشرد یا روزهای اخر اسفند که قرار بود چهارده روز از تو باشم وقتی همه در اوج شادی بودند شادی عید شادی تعطیلات شادی لباس نو من چگونه از غم فراق تو با چشم اشکبار اداره را ترک میکردم و روزی و غربت روز سیزده فروردین که هم را برای بازگشت به اداره اندوه ناک میکرد من چگونه شادمان تمام ساعت را شمرده تا رسیده به سیزده بدر و شعف شنیدن صدای تو بعد از چهارده روز عشق زیبایم که حالا دو سال که حتی یک نظر از راه دور هم دیگر تو را ندیده ام بیست سال است که صدایت همان صدای که ارامش روح و جانم بود را نشنیده ام .ندای من عزیز من پیر شدم بیش از انچه فکر کنی دوری از تو لحظات جوانیم را خزان کرد همه این بیست سال را بدون انکه امیدی به وصل تو داشته باشم عاشقی کردم بدون ذره ای امید گلم گلایه از تو زبانم بریده باد هرگز من خوب یادم است که تو حجت بر من تمام کردی و من باز خود خواسته وفادار بر عشق تو ماندم نازنینم قیص اگر انگونه مجنون لیلا بود میدانست که لیلا هم شور عشق او را در سر دارد بنازم به غربت عاشقی که میدانست در چشم محبوبش از همه دنیا بدتر است و محبوب حتی از نگاهش گریزان ندا گل نازم دلم گرفته بود عکس صورت از همه گل ها زیباترت را در اغوش گرفتم و با یک دنیا اندوه چند ساعتی را خوابیدم بدان امید شاید تو در خوابم بیایی.
مرد تنهای تو فقط مرد تو داود

هیچ نظری موجود نیست: