Translate

چهارشنبه، اسفند ۲۳

غزل رویای وصال تو

دیشب گل نازم تو به خوابم بودی
همچون مه زیبا تو کنارم بودی 
یک شب که به شیرینی صد جام عسل بود
تا صبح برایم چونان صبح ازل بود
بعد عمری که ز هجران تو من پیر شدم 
از غم دوری تو دربدر کوچه و بازار شدم 
شهد شیرین وصالت که به جانم میریخت 
ان چنان مست که دیوانه چو فرهاد شدم 
صبح خانه پر از عطر گل ریحان بود 
قدحم پر می کامم به جهان بود که بیدار شدم

تقدیم به لبخند زیبای پروردگارم 


هیچ نظری موجود نیست: