Translate

چهارشنبه، دی ۱۳

نامه ای برای قرار جانم

سلام ای گل بیتا سلام خانم مهندس عزیزم
سلام به تو نازنینی که دو ساله از دیدار و بیست سال از شنیدن صدای نازت محرومم و هنوزم که هنوزه عاشق و شیدای اون نگاه نازم .نازنینم نمیدونم با بازنشستگی چه میکنی منم بعد از تو از اداره رفتم تنها دلیل بودنم تو بودی و بعد از تو دیگه انجا کاری نداشتم بیست و اندی سال به خاطر وجود نازنین تو تمام ان همه بیداد را تحمل میکردم و با رفتن تو منم درخواست دادم و بازنشسته شدم .بانوی نازم میدونم هیچ وقت گذرت به این دل نوشته ها نخواهد افتاد این خطوط حقیر هیچ وقت به زیارت چشمای نازنین تو نائل نمیشوند ،اما چه کنم دیگه جایی ندارم برای اینکه از عشقت از خودم بنویسم سالهاست مینویسم و تو نازنینم نمیبینی .فقط خواستم بگم هنوزم مثل قدیما عاشقم و هنوزم دل بر کسی نبستم چشم انتظارم شاید روزی تو درب این منزل محقر عاشق را بزنی و بگی امدم ببینمت گرچه حتی اگر نخواهی پیشم بمانی .من تنهایی اختیار کردم تا اون روز مانعی سر راهت نباشه بیای سراغ عاشقت خانمی خانم مهندس عزیزم ندا گلم هزار بار بیشتر از بیست سال پیش دوستت دارم برای دیدارت بی قرارم تو را به عشقمان قسم اگر این نوشتار را خواندی با پیامی دیداری دل عاشق را روشن کن .هیچ وقت نادم نبودم از عشق و عمری که در تنهایی گذشت .خیلی دوستت دارم بانوی زیبای عشق
تنهاترین مرد دنیا مرد تو 
داود

هیچ نظری موجود نیست: